یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

یاسمین ما

پست تصویری پاییز و زمستان دوسالگی 1393

1397/1/28 10:35
نویسنده : مامانی
77 بازدید
اشتراک گذاری

 

1

 

روز اربعین جمکران

 

یاس من

 

بعدشم پارک

 

یاس من

 

1

 

خودت از کنار وسایل بازی اومدی کنار و گفتی پیش گل عکس بگیرم

 

یاس من

1

 

شهر بازی رنگین کمان

 

قبل به دنیا اومدنت هر هفته پنج شنبه ها یا جمعه ها نازنین رو میبردیم رنگین کمان بعد ک شما هم اومدی بازهم میرفتیم اما یه مدت که بابا وقتش کمتر بود نتونستیم بریم شما از قبل یکسالگی سوار بیشتر وسایل بازی میشدی ولی اینبار ترسیدی و سوار هیچکدوم نشدی و فقط نگاهشون میکردی و دوست داشتی وقتی خاموشن سوار بشی

 

یاس من

 

یاس من

 

1

 

 

 

چند تا عکس قدیمی تر

حرم حضرت معصومه روز ولادتشون که روز دختر بود و بعد رفتیم کادو خریدین برا خودتون

 

یاس من

 

 

یاس من

1

 

خواهرانه

یاس من

 

1

 

عروسی دختر عموی بابایی

 

یاس من

 

یاس من

 

 

یاس من

 

1

 

یک روز خوب که آجی میخاست بره کلاس و قبلش رفتیم پارک

 

عشقای منید

 

عشقای من

 

 

یاس من

 

یاس من

 

 

1

 

عاشق لاک زدنی اینجا من سر درد داشتم یک شیشه لاک رو تا  استراحت میکردم تموم کردی

لباغس صورتی عکسهایی بالایی رو هم که عاشقش بودم یک روز که بیرون رفته بودیم و لاک خریدیم وقتی اومدیم تا داشتم لباسای اجی رو عوض میکردم نصف شیشه لاک رو ریختی روش و فرش رو هم لاکی کردی بعد میگفتی بدین دشنده (ببین قشنگه )

 

یاس من

 

1

 

 

1

 

یک روز تعطیل بابایی چون میدونه من خیلی بوستان علوی رو دوست دارم پیشنهاد داد ناهار رو بریم اونجا و کلی خوش گذروندید از بازی با تاب و سرسره بگیر تا خاک بازی و آب بازی و توپ بازی ...

 

یاس من

 

1

 

یاس من

 

1

 

اوایل پاییز یک روز میخاستیم بریم سینما که نشد و اومدیم حرم

یاس من

 

1

 

روضه مامان جون و دخترم که داره دعا میکنه

خیلی به روضه و مداحی و حرم علاقه داری روز شهادت امام رضا تلویزیون داشت حرم رو نشون میداد گفتی مامان صلوات بخون بعدم گفتی مامان منم برم تربلا (کربلا)

 

یاس من

1

 

ساعت دو نصفه شب دل نمیکندی از تخمه و کارتون 

 

یاس من

1

 

 

یاس من

1

 

مامانی قربونتون بره

 

یاس من

 

1

 

یاس من

1

 

 

سخت ترین فکر این روزهای من شیشه خوردنته که بدون شیشه خوابت نمیبره

و فقطم دیگه توش چایی میخای برای فکت و دندونات میترسم

 

یاس من

1

 

 

سبزی خریده بودم و داشتم بسته بندی میکردم اول اومدی یکم خوردی و گفتی مزه است (خوشمزه ) بعدم نشستی کمکم کردی

یاس من

7/دی /1393

 

1

 

چند روز پیش آناهیتا دوست کلاس زبان آجی  یه کیف بافتنی با خودش آورده بود شما هم خوشتون اومد و گفتید براتون ببافم اینم کیفهایی که برای شما و آبجی بافتم

 

کیف خوشگلیا

 

یاسی جونم دختر شیطون و نترس من

کم کم شما هم داری بزرگ میشی و خانم تر ولی از شیطونی هات هر چی بگم کم گفتم یعنی فقط بگم کم آوردم در مقابلت

توی گوشی و تبلت که دیگه از همه چی سر درمیاری گاهی نازنین میاد سوال داره ازت میپرسه از بس همش گوشی های ما رو میگیری و دیگه تبلت دوس نداری

توی خونم همش دنبال یه جای بلندی که بری روش بشینی حتی چهارپاییه دو متری

همشم دور و بر گازی و در حال خاموش روشن کردن شعله ای گاز

تا آهنگی از تلویزیون یا گوشی ها در بیاد میگی برقصم و شروع میکنی رقصیدن

اینجام توی موسسه زبان آبجی صدای سی دی آجی میومد رفته بودی تویی کلاس بقلی که خالی بود و برا خودت میرقصیدی

 

یاس من

 

یاس من

اینجا منو دیدی خجالت کشیدی

یاس من

10/بهمن /1393

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاسمین ما می باشد