یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

یاسمین ما

سال 95 به روایت تصویر

اولی تولد بابایی گلمون     تولدت مبارک بابایی   اینم عکسی که من عاشقشم سمت چپ دستجرد که تابستون رفتیم و سمت راست مزرعه است توی قم که عید رفتیم چنتا عکس گرفتیم       اینم تولد دخملای گلم که با هم براشون تولد گرفتیم       دزفول ش هریور 1395         جیگرا با نقاشی هایی که روی صورتشون کشیدم                با آبجیش میرن خرید مدرسه     ...
28 فروردين 1397

تولد دوسالگی نفسممم

سلام گل مامان تولدت مبارک عزیزترینها عشق مامان شیطون بلای من دختر مهربون و پر انرژی مامان دو ساله شدی ان شالله 120 ساله بشی نفسم                   هزار ساله بشید گلای من آبان 1393 ...
28 فروردين 1397

یک سالگیت مبارک گل یاس من

هر روز برایت رویایی باشد در دست نه دوردست عشقی باشد در دل نه در سر و دلیلی باشد برای زندگی نه روز مره گی تولدت مبارک     نيما يوشيج در تولد يك سالگي پسرش نوشت: پسرم يك بهار ، يك تابستان ، يك پاييز و يك زمستان را ديدي زين پس همه چيز جهان تكراريست جز محبت و مهرباني... . . . . و الان من به تو میگم دختر تا میتوانی مهربانی کن                 یکسال گذشت یکسال شیرین یکسال خیلی سخت قربونت برم نفسم پارسال همش فکر میکردم چطور از پس دوتا وروجک بربیام اما خدا رو ...
27 فروردين 1397

ده ماهه شدی عسلم

سلام عسیسم خوبی قشنگم وای که دیگه برا نوشتن کلی چیزهای قشنگ و خوشمزه دارم اول بگم که دوشنبه پیش با بابایی و دایی و خاله مرضیه و آبجی رفتیم بازی بخریم من و شما چون پارک ممنوع بود تو ماشین موندیم تا بچه ها برن و بیان یهو دیدم به برگه فکر کنم معاینه فنی ماشین که به شیشه چسبونده بودن هی اشاره میکردی میگقتی "ای شییه؟" وای که چقدر خوردنی شده بودیس بعد ترمز دستی رو گرفتی میگی این چیه منم هی ذوق میکردم و برات میگفتم چیند بعد که بابایی اومد بهش گفتم کلی ذوق زد اما دیگه نگفتی اما تو خونه راه میری به وسایل انگشت میکشی میگی این چیه ؟ قربون حرف زدنت عزیزم       شهریور /1...
21 فروردين 1397

لحظه شماری تا بدنیا اومدن گل یاس

این نوشته ها  رو قبل از این که بدنیا بیایی برات نوشته بودم میتونی اصلشو توی اون وبلاگت بعدها بخونی                                                            سلام یاس گلم البته هنوز نمیدونم دختری یا پسر ولی خوب فعلا یاسی منی گل کوچولوم امروز فکر کنم برای اولین بار تو دلم بازی کردی و تکون تکون خوردی قربونت بشم   میدونی الان تقریبا یک ماهه میدونم هستی ما چند سال دیگه منتظرت بودیم ولی تو اینقدر مهربونی که زودی اومدی پیشمون خواهرت هنوز دو سالش نشده...
19 فروردين 1397
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاسمین ما می باشد